از دو ماهگی تا 70 روزگی - سال 94 مبارک
سلاااااااااااااااااام جینگول مامان! شنگول مامان! گوگولی مامان!
دو ماهگیت مبااااااااااااااااارک فندقم
سال 1394 مبااااااااااااارک عشقم
70 روزگیت مبااااااااااااارک نفسم
خب مختصری برات شرح بدم جیگرکم:
گل پسرکم شادمهرم دوماهگیت خونه ی مامانی مریم بودیم و کلی کیک و بادکنک و جشن و ...
چهارشنبه سوری و روز اول عید هم تا روز چهارم پیششون بودیم خیلی خوب بود کلی با مامان مریم و دایی رضا حرف میزدی منجمله: اونگه! اونبه! دَ ! اَووو و.... کلی هم شیطون شدی و خودتو از تو کریر پرت میکنی بالا که بغلت کنیم و راهت میبریم دست و پا میزنی و همه چیز و با دقت تماشا میکنی گلم ... بگو هزار ماشاالله...فکر کنم تو ذهنت نقشه میکشی که راه افتادی همه چیزا رو بریزی به هم!!!! خدا به دادمون برسه!!
اولین عید نوروزت مبارک گلم...لحظه سال تحویل هم پیش مامان بزرگ اعظمت اینا بودیم و کلی خوش گذشت و عکس های دسته جمعی فراوانی گرفتیم...فقط فکر کنم من دوغ خورده بودم شما همش خواااااااااااب تشریف داشتی!! ولی در حالت خوابم ازت عکس گرفتیم
فعلاً خونه ی خودمون تشریف داریم خیلی حوصلمون سر رفته نه هیچ جایی میریم نه مهمونی نه مسافرت و نه کسی میاد چون میخوایم کوچولومون خوب خوب بشه و جون بگیره بعد...
ولی حالا شاید یه سفر یکی دو روزه یه جا بریم که اگه رفتیم قول میدم حسابی مواظبت باشم عزیزکم...قول بده دیگه مریض نشی نفسم
بازم میگم مثبت و منفی بینهایت عاشقتیم هممووووون