شادمهر نگووووو بلا بگووووو
سلام سلام شادمهر کوووووچوولو.... علیک سلام شادمهر کووووچوولو
(با ریتم سلام سلام خاله بزغاله بخونین دهه شصتی ها میدونن چی میگم)
سلااااااام به روی ماهت شیطون بلای ماااااااااااااادر...فقط اومدم بهت بگم انقده شیطون شدی شیطون شددددددددددددددددی که گاهی واقعا هیچکس از پس کنترل کردنت بر نمیاااااااااد...
مادر جان گل پسرم یک لحظه آروم بشین میتوانی آیا؟!؟!؟
یعنی اینو بهت بگم که لحظه ای بیکار نیستی این همه تلاش و کوشش و من داشتم الآن دکترامو گرفته بودم!!!
عسل مامان چند روزه خیلی بیشتر راه میری البته زود خسته میشی ولی بازم تلاشتو میکنی مخصوصا هر وقت که بخوای خودتو شیرین کنی...
عزیزم از همه چی میگیری میری بالا از میز مبل هر لبه ای که ببینی حتی ناراحت میشی که هنوز قدت نمیرسه از طبقات کمدت بری بالا!!!!!!!!! یعنی فقط خدا نکنه یک لحظه ازت غافل بشیم یا بالای دسته مبلی یا بالای میز!!! یعنی دل من و بابات همش هُررررررررری میریزه تازشم چند بار افتادی یا سرت میخوره اینور اونور فقط خدا نگهدارت بوده...واقعا گاهی از دستت اینجوری هستیم خداوندا خودت حافظ و نگهدار همه کوچولوهای ناز باااااااش آممممممممممین! وقتی هم کسی میره بیرون دنبالش میری و گریه میکنی اگرم بغلمون باشی زود با طرف بای بای میکنی
وقتی هم بهت میگیم این جیـــــــــــــــــــزه جیــــــــــز تو هم یه نگاه بهمون میکنی میگی "دیززززززز" ولی همچنان به کارت ادامه میدددددددی...!
از تلفنم خوشت میاد یاد گرفتی میگیری در گوشت میگی : اَئو بعدشم میخندی
جدیدا هم وقتی صدات میکنم میگم شااااااااااادمهر؟!!؟!؟! بگو بله ... بلند و کشیده میگی بَــــــــــــــییییییییییه
اینجا اومدی روی دسته مبل تا با کلیدهای کولر و پریز برق بازی کنی!!!! وااااااای
اینجام میری روی میز تلویزیون از اون رو میری روی میز (مثلا میز و گذاشتیم نتونی به وسایل میز تلویزیون دست بزنی) بعدش میری روی مبل کنار میز بعد میای پایین دوباره از اول
بابایی علیرضا و مامان مریمم تازه دیروز ساعت 2 نیمه شب از کربلا اومدن زیارتشون قبول باشه خیلی دلشون برات تنگ شده انشااله پس فردا که اربعینه و تعطیله میریم تهران پیششوون
الهی مامانت فدای شیرین کاریهات بشه شیطونکممممممممم جون مادر مراقب خودت باش نفسم
I LVE YOU