چهل روزگی پسرگلـــــــــــــــم
سلااااااااااااااااااااااااااااام جیگر قشنگم
چهل روزگیت مبااااااااااااااااااااااارک عزیزترین عزیزم
عااااااااااااااااااااااااشقتم تماااااااااااااااااااااام هستیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
عزیزدلم در 36 روزگیت یعنی اول اسفند 93 اولین عروسی زندگیت و رفتی...عروسی عمو نادر...
انشالله خوشبخت باشن همیششششه
تو هم خیلی پسر خوبی بودی فقط یه کم آخر شب از صدای بلند کلافه شدی و گریه کردی که بردیمت با باباییت تو ماشین تا آروم بشی...چون شب بارونی شدید بود نمیشد تو محوطه بگردونمت...ببخشید که یه کم اذیت شدی ولی خب اولین عروسی و شرکت کردی انشاالله زندگیت پر از شرکت کردن تو عروسی ها و جشن های خووووووووب... آمیـــــــــــــــــــن
شادمهر در عروسی در 36 روزگی
خب بگم برات از اولین کلمه ای که غیر از گریه و آو و اوو و اِوو به زبون میاری: اونگه مواقعی که گریه الکی میکنی یا مثلا میخوای حرف بزنی میگی الهی فدای اونگه ت بشم من گلکم
تازگی ها هم وقتی حالت خوب باشه و همه چی اوکی باشه کلی میخندی به خصوص به باباییت...البته فعلاً بی صدا میخندی فقط تو خواب با صدا میخندی گلم...وقتی میخندی دنیا رو به من و بابات میدن عسلم
اولین عکس از خنده های قشنگت در 40 روزگیت
پیش بعضی ها هم خیلی آرومی مثلاً عمو نادرت باهات حرف میزنه ساکت میشی و نگاهش میکنی یا بغل بابات ساکت ساکت میشی و آروم میخوابی...مامانی مریم و که نگوووو دوست جون جونیت شده...مامان بزرگ اعظمت هم هر وقت بغلت میکنه کلی میچسبی بهش و رو دل نرمش میخوابی!
وقتی هم بغلت میکنیم و روی خودمون میخوابونیمت هی پا میزنی که بری جلو یا بری بالا...هزار ماشاالله به تو پسر شیطون من! فکر کنم حسابی میخوای شیطون بشیا خدا به دادمون برسه...
چندتا عکس از 31 تا 38 روزگیت عزیزم
اولین بار که سوار کالسکه ت کردم! در حال خوااااابی
فردا هم قراره دوباره ببریمت مرکز بهداشت امیدوارم ایندفعه وزن و قد گرفته باشی وگرنه کلی مامان غصه میخوره هااااااا... یه کم هم خرخر می کنی تو خواب امیدوارم سرمانخورده باشی وگرنه من دق میکنمااااااااا
عشق مامان و بابا دوستت داریم هوارهوارهوارتا