شادمهر کوچولوشادمهر کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
عشق بین مامان باباعشق بین مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

عزیزدل ما شادمهر کوچولو

آخرین حرفهام قبل از ورود فرشته ی دلم به این دنیا

1393/10/23 10:11
581 بازدید
اشتراک گذاری

عشق گوگولی مامان، جیگل مامان، قندعسل مامان سلام فرشته کوچولوی تو دلی ام،فرشته

دیگه اومدنت در روز پنجشنبه 25 دی ماه 1393 قطعی شده... اومدم پیش مامانی مریم و بابایی علیرضا که با خیال راحت بریم بیمارستان...

امروز و فردا آخرین روزهای حضور تو توو وجودم، تو دلمه،

از پنجشنبه میای تو بغلم،

میتونم لمست کنم بدون هیچ واسطه ای،

میتونم ببوسمت،بوس

بوت کنم،

مدتها به صورتت نگاه کنم و با عشق ثمره ی عشق مامان و بابات و این نه ماه و ببینم،محبت

پنجشنبه روز جدید زندگی ماست روز پدر شدن...مادر شدن به معنای حقیقی،

روز در آغوش کشیدن فرشته ی پاک و طاهر خدایی که بوی خدا میده و مثل نووور خدا میدرخشه،بغل

تنها روزی که مادرت از گریه ی تو میخنده و تو پوست خودش نمیگنجه،

نمیدونم امروز که انقدر بی تابم امروز که ضربانم از لحظه شماری حضور تو نامنظم و سریع میتپه، دو روز دیگه چه حسی دارم! 

این چند ماه دوران شیرین وصف نشدنی ای بود...

دورانی که سخت ترین دردها بخاطر وجود تو فرشته کوچولوم به شیرینی و لذت تبدیل میشد...

دورانی که مطمئن بودم هرلحظه و هر ثانیه پبشمی، درونمی، وجودمی، جزیی از منی،قلبم با قلب تو میتپید، دورانی که میدونستم هرجا هستم هستی و لحظه ای ازم دور نمیشی،متنظر

باهم حرف میزدیم، بازی میکردیم، شیطونی هات دیوانه کننده بود برام از بس سرمستم میکرد...

این دوران لحظه لحظه باهم نفس کشیدیم و باهم بزرگتر شدیم...

دلم میخواست مثل این چند ماه همیشه و تا ابد و لحظه لحظه و ثانیه به ثانیه پیشم باشی، ولی خب دیدن روی ماهت، رشد و بالندگیت، بزرگ شدنت شاید به مراتب زیباتر از این باشه که فقط اسیر درون من باشی، اون زمانی که خودت با اختیار و قلب خودت میای پیشم شاید به مراتب رویایی تر باشه...

نمیدونی درونم چه غوغاییه...چقدر احساس های زیبا و عجیب و نویی دارم تجربه میکنم...که هرچی واست مینویسم نمیتونم توصیفش کنم...

ولی فقط بدون عاشقانه دوستت دارم...محبتمحبتمحبت

وااای پس فردا چه روزیه! مهمترین روز زندگی من و بابایی! نمیدونی چه ذوقی داریم عسلم! روز مقدس زندگیمونه روزی که خدا بالاخره یکی از فرشته های ناز و کوچولوشو میسپره به دست ما! امیدوارم لایق مادر بودن باشم و بتونم مامان خوبی برات باشم نفس گلم...

تکه وجودم و قلب و روحم...دعا کن با راحتی و سلامت پاهای ناز و کوچولوتو بزاری تو دنیا...فرشته ی من برای ورودت همه چی آمادس تو فقط مواظب خودت باش و با آرامش بیا..بعد از ورود همه چیو بسپر به من...آرامبوس

پسندها (8)

نظرات (8)

مامان محمدطاها
23 دی 93 15:42
سلام عزیزم پیشاپیش ورود شادمهر کوچولو رو به این دنیا تبریک میگم اومیدوارم پاقدمش تو زندگیت پراز برکت وخوشی وشادکامی باشه این بوسا هم به روی مثل ماه عزیز خاله
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
ممنووووونم عزززززززیزم مرسسسسسی که همیشه با منی...خدا همیشه نگهدار محمد طاهای نازنازیتون باشه این بوسها هم مال دوست جون شادمهر آقا محمدطاها
مامان پریناز
24 دی 93 13:28
اخی عزیزم پس ان شا..فردا زایمان میکنی؟ایشالا به سلامتی و بودن هیچ مشکلی نینی نازت رو فردا بغل میکنی. خوش به حالت که انتظارت داره تموم میشه. واسه منم کلی دعا کن اخه خیلی میترسم.منم برات خیلی دعا میکنم عزیزم. منم 4 بهمن اگه خدا بخواد میرم برای عمل.
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
مرسسسسسی ممنووووونم...چششششم حتماً دعات میکنم نترس عزیزم شیرینی نینی به سختی زایمان میارزه
مامان بهی
25 دی 93 9:10
امروز 25 دي ماهه تولدت مبارك شادمهر كوچولو مادر شدنت مبارك مژگان جان
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
مرسسسسسی خیلی ممنووووونم
حنانه
26 دی 93 19:29
سلام عزیزم قدم نو رسیده مباااارک شادمهر جونم زمینی شدنت مبارک با ارزوی بهترین ها
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
ممنووووونم مرسی خاله ممنووووونم
ثنا کوچولو
29 دی 93 12:57
سلاااااااااااااااااام. تبررررررریک میگم . منتظر روی ماه گل پسرتون هستیم. انشالا به سلامتی نی نی بدنیا اومده ما را از احوالاتتون بی خبر نگذارید
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
سلام سلام خیلی ممنووووونم...چششششم
مامان محمدطاها
29 دی 93 15:42
سلام عزیزم .... دیگه فکر کم شادمهر کوچولو بدنیا اومده باشه .... قربونش برم اومیدوارم صحیح وسالم در کنار هم زندگی سه نفره زیبایی داشته باشید
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
سلاااام به دوست عزیزمون....ممنوووونم
مامان آرمین
30 دی 93 8:27
عزیییییییزم.ایشالله زایمان راحتی داشته باشی و نی نی گلت سالم و سلامت بدنیا بیاد.بوووووووووووووس
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
ممنوووووووووونم عزیزم
مامانِ نی نی
30 دی 93 16:13
چقدر قشنگ و با احساس نوشتی
مامان مژی و بابا اژی
پاسخ
ممنووووون